جُک
شوهر عمم رفته چند تا تیشرت و شلوار
آبی و سبز و قرمز خریده
هر روز یه رنگ ست میکنه
یه روز عمم تنها اومد خونه مون
بابام گفت:
خواهرم چرا اسمارتیز نیومد؟؟
شوهر عمم رفته چند تا تیشرت و شلوار
آبی و سبز و قرمز خریده
هر روز یه رنگ ست میکنه
یه روز عمم تنها اومد خونه مون
بابام گفت:
خواهرم چرا اسمارتیز نیومد؟؟
تو تاکسی نشسته بودم
یه دختر و پسر هم عقب نشسته بودن که
یهو دختره جیغ کشید "دستتو بکش کثافت"
راننده ناموس پرست هم کوبید رو ترمز
پسره رو از ماشین کشید پایین و
یه دل سیر با زنجیر و آچار جک زدش خونین و مالین انداختش گوشه پیاده رو ...
سوار ماشین که شد، دختره گفت:
خوب کاری کردی آقای راننده ...
آشغال دستشو تا ته کرده بود توی دماغش
دختره گوشیشو آورده بفروشه
میگم: خانوم گوشیتون کارتن داره؟؟؟
میگه: کارتن نه، ولی فیلم زیاد داره
ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺮﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ "ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ" ﺗﺤﻘﯿﻖ کن!!!
ﮐﻞ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﻣﻄﻠﺐ ﺟﻤﻊﮐﻨﻦ ...
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ!!!
ﺍﺻﻼ ﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﺷﺪ!!!
ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ: ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘیه ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﺪﯾﻦ؟
ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﭽﻪ میخوره ﺁﺧﻪ!؟
ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ: ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺍﺻﻼ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ
" ﺍﺋﻤﻪ ﯼ ﺍﻃﻬﺎﺭ " ﺑﻮﺩﻩ!!!
من
زن داييم
مدير مدرسه
عمه عطار
خود عطار
ایرانیه زیرسایه خرش نشسته بود.
یکی از این آل سعودیا رد شد خندید و گفت:
چطوری ایرانی؟ خوش میگذره؟
ایرانیه گفت: شکر خدا، زیر سایه شما
نحوه تدریس دبیران محترم:
علی آمد!
علی: نهاد
آمد: گزاره
حالا نحوه سوال در امتحان:
نهاد و گزاره را مشخص کنید؟
" به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم! "
داشتم با دبیر ﺩینی دبیرستاﻥ سر این قضیه که خاﺭجیا هم
میتونن خیلی با خدﺍ باشن مباحثه میکرﺩیم.
داشتم کم کم معلممون رو قانع میکردم
که یکی از بچه های احمق بی شعور از اونور کلاس
واسه تایید حرفای من بلند شد و خیلی جدی گفت:
آقا اجازه ممد راست میگه.
اونا حتی تو فیلماﻯ بدشونم میگن
ﺍو مای گاد
پشماﻯ ﺩین ﺭیخت
رفته بودم سوپـرى محل، پيرزنه اومد و
با يه حالت قهرى گفت:
"آقا خليل يه هفته اس مارو بى روغن كردينا"
آقا خليل سرخ و سفيد شد گفت: بارش فردا ميرسه چشم
به دوست دخترم گفتم:
ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﮕﻮ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻠﺮﺯﻩ؟؟؟
ﮔﻔت: میخوام زنت بشم
ﺳﻪ ﺳﺎعته دارم ﻣﺜﻞ بید ﻣﯿﻠﺮزم
دختر روانی
امروز یکی از دخترای همکلاسی تو کلاس داشت شیرینی پخش میکرد
گفتم: مناسبتش؟
گفت: عمه شدم.
گفتم: بدبخت الان باید خرما بدی
* طرف نامزد شو دعوت میکنه...
به احترام نامزدش مرغ خونشونو سر میبره و سرخ می کنه میاره سر سفره
دختره میگه عزیزم چرا زحمت کشیدی؟؟؟
طرف میگه چه زحمتی
سه تاشو سگ خورده یکیشم تو بخور
--------------------
* دیشب بابام ازم پرسید: گوشیتو فارسی کردی؟
من گفتم: نه نبردم فارسیش کنم چون باید Root بشه…
یهو مامان بزرگم کاملا جدی گفت: خب ننه بده یکی ببره که روش بشه!
--------------------
* یه سری رفتم هیئت.
بعدش روضه خون وسط مراسم با ناله داد زد:
کی از وضع شام خبر دااااااارهههه!
منم بلند شدم داد زدم: حاجی اون جور که بوش میاد، باید قیمه باشه
میکروفون رو پرت کرد سمتم
نگو منظورش سرزمین شام بود...
--------------------
* قابل توجه آقایان متاهل گرامی:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد !
عید می آید و اجناس گران خواهد شد !
همسرت چند ورق لیست به تو خواهد داد !
کل اعضای وجودت نگران خواهد شد !
میزنی ساز مخالف دوسه روزی اما !
عاقبت هرچه که او گفت، همان خواهد شد!
--> یارو میره مهمونی، شب موقع خواب صاحب خونه بهش میگه:
جاتو کجا بندازم؟ تو اتاق نی نی خوبه؟
یارو با خودش فکر میکنه کی حوصله گریه بچه داره.
بعد به صاحب خونه میگه:
نه ممنون. همینجا تو حال خوبه!
صبح پا میشه بره دستشویی، یهو یه دختر خوشگل با لباس خواب میبینه ...
میگه: شما دختر فلانی هستی؟ اسمتون چیه؟
دختره میگه: اسمم نازنین. تو خونه صدام میکنن نی نی. اسم شما چیه؟
طرف میزنه تو سرش، میگه: من ... خر
من گاو
من الاغ
من نفهم
من بیشعور
--> اصفهانيه کنار خيابون عسل ميفروخت
تهرانيه رسيد گفت کيلو چند؟
گفت چهل تومن
تهرانيه گفت: ميشه مزه کنم؟
اصفهانيه: بفرما ...
تهرانيه چهار انگشتى رفت سمت ظرف عسل!
اصفهانيه زود در ظرفو گذاشت و گفت:
دادا اينو زنبور بدبخت ذره ذره ريدس، من نريدم که اينطورى حمله ميکنى!!!
--> ايتاليايی به ايرانيه میگه: ونیز ﺑﯽﻧﻈﯿﺮﻩ!
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ! یه ﺷﻬﺮ ﮐﻼً ﺭﻭی ﺁﺑﻪ
ایرانیه میگه: ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﺮﺍﻧﻮ ﺑﺒﯿﻨﯽ،
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ!
ﯾﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻼً ﺭﻭ ﻫﻮﺍﺳت
--> شیاف چیست؟؟؟
تنها متجاوزی که کارش ...
از رو هوس نیست ...
نیت خیر داره
با دوستم تو آمریکا صحبت میکردم
تو یکسال خونه خریده، دوس دختر کلمبیایی داره، ترفیع گرفته.
پرسید: تو چه خبر داداشی؟
به نظرتون بهش بگم قاب گوشیمو عوض کردم؟
ی بار ی مغازه آتیش گرفته بود، پریدم تو عمق آتیش؛ ی دختر رو نجات بدم.
آتش نشانه گفت: بیا بیرون
گفتم: انسانیتت کجا رفته؟
گفت: باشه، ولی اون مانکنه بیا بیرون
ی ژاپنیه و ی ایرانیه نشسته بودن، بچه هاشون یکم اونطرف تر داشتن بازی میکردن.
ی دفعه پسر ژاپنیه میره تو سکوت.
ایرانیه از ژاپنیه میپرسه پسرت چشه؟ چرا یهو ساکت شد؟
ژاپنیه گفت: یا چیزی تو ذهنش اختراع کرده یا داره اختراع میکنه.
ژاپنیه نیگا میکنه میبینه پسر ایرانیه هم رفته تو فاز سکوت!
میپرسه پسر تو چرا رفت تو سکوت؟
ایرانیه گفت: یا ریده یا میخواد برینه!
دیشب داشتم همینجوری فکر میکردم که...
ب یاد یک خاطره جالب و تکان دهنده از بی بی برخورد کردم:
ی بار رفتم خونه بی بی، داشت چایی میخورد. بعد که نشستم گفت:
بیا ننه برات چای دم کردم.
منم نشستم با خودم گفتم: دمش گرم، همیشه چاییش ب راهه.
دیدم از کتریش برداشت، آبجوش ریخت توی قوریش.
قوریشو ی دوری داد و چپه کرد توی استکان.
یعنی نمیدونم شاش خر دیدی؟؟؟ دقیقا مثل همون شده بود.
تازه استکانم تا وسطا پوره چای بود.
کلا پیرزن پرحاشیه ای بود
قوری چای رو تا ته بالا کشیده بود، پوره هاشو ریخت تو شکم من بدبخت.
حالا اینا ب کنار، از رو نمیرفت.
ب هر بدبختی بود خوردم، استکانو گذاشتم روی کرسی، کشیدم کنار.
بعدش روشو کرده ب من میگه: "بریزم واست؟ هنوز هستش ها"
>> مثانه چيست؟
مثانه عضو بیشعوريست در بدن.
منتظره آدم دراز بکشه، پتو خوب گرم بشه، چشم محوه خواب شه و بعد ...
یهوویی اعلام تکمیل ظرفیت کنه.
>> ی دوس دختر داشتم،
از بس خوشگل بود احساس میکردم سرکارم گذاشته.
خودم باهاش کات کردم!
عوضی انگار من مسخرشم
>> طرف اپل خرید، گذاشت جیب پشتش.
حواسش نبود، یهویی نشست روی صندلی.
صدای "تق" شکستن اومد.
با نگرانی گفت: به حق 5 تن که استخوووون لگنم باشه.
طرف به دوست دخترش میگه:
یه بوس میدی!؟
دختره با خنده گفت:
فال بزنیم، ببینیم حافظ چی میگه!!!
فال اومد:
ای دوست، مده بوس
به این عَنتَرِ دیوس
ﺩﺧﺘﺮﻩ اﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﻣﻴﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﻲ، ﺑﻪ ﻣﻴﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﻪ ﻣﻴﮕﻪ:
ﺁﻗﺎ اﻳﻦ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺳﺎﻣﺴﻮﻧﮕﺎﺗﻮﻥ ﺧﻮﻧﻴﻪ!!!؟
ﻣﻴﮕﻦ ﻣﻴﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻻی اﻧﮕﻮﺭا ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﻣﻴﮕﻪ:
اﺯﻭﻥ اﻝ ﺟﻴﺎ ﺑﺒﺮ اﻭﻧﺎ ﺧﻮﻧﻴﻪ
فلشم رو تو ماشین بابام جا گذاشتم.
شب که اومد زنگ زد گفتم: کیه؟
از اونور داد زد:
حااااامد پهلاااانه!!!
توی دادگاه قاضی اعلام کرد:
این آقا با بیل زنش رو کشته و به اعدام محکوم میشه
یکی بلند شد به متهم گفت:
تف تو روت، بی شرف
!!!!!
قاضی گفت: آقا بشین سرجات. به شما چه مربوطه؟؟؟
یارو گفت: دوسال همسایشم. میگم بیل داری میگه نه
اگه دیدین یه پسر
سینه سپر کرده، سرشو بالا گرفته و زبونشو در آورده
تعجب نکنید
داره زیپ شلوارشو میکشه بالا
مد شده به بچه هاشون کلمهی "لطفا" یاد میدن.
ولی رو هیچ قسمت تربیتی دیگش کار نمیکنن ...
امروز مامانه گفت: بازی بسه، بریم خونه
بچه ش گفت: مامان خفه شو ...
لطفا ً
آیا میدانید
ماهی ها و جانوران دریایی، به خواهراشون بجای آبجی چی میگن؟؟؟
میگن آبزی
رفتم مغازه ی اسد آقا حبوبات بگیرم ...
یه دختره اومد گفت:
سلام عدس آقا، اسد دارین؟؟؟
من
عدس آقا
اسد
فکر نکنم دیگه دختره روش بشه بیاد مغازه "عدس آقا"
تو آسانسور بودم
یه خانمی سوار شد گفت: چطوری؟؟؟
منم گفتم: الحمدالله
طرف دست زد به هندزفریش یعنی دارم
با موبایل صحبت میکنم.
منم تسبیح رو از جیبم در آوردم و
ادامه دادم: الحمدالله الحمدالله ...
فکر کرده من کم میارم، والا
امروز یه مشتری با بچش اومد تو مغازه، هر چی میدید میخواست.
مامانش به من اشاره کرد، بگو اینا فروشی نیست
بعد به بچش گفت: عمو اینارو نمیفروشه!!!
بچه هم نه گذاشت نه برداشت گفت: عمو گوه خورده
تلخ ترین خاطره دوران بچگیم این بود که
بابام شلنگ بدست دنبالم میکرد و میگفت: وایسا باهات کاری ندارم
پس چی میخوای پدر من؟
میخوای ازم بنزین بکشی؟
از یارو پرسیدن ماه عسل خوش گذشت؟؟؟
گفت: خیلی ...
گفتن: پس چرا زنت داره گریه میکنه؟
گفت: خیلی دوست داشت بیاد، نبردمش
دیروز آن مرد آمد، آن مرد با اسب آمد.
گفت: ضعیفه غذا حاضر است؟
امروز آن مرد آمد، آن مرد با پراید آمد.
گفت: عشقم غذا حاضره؟
فردا آن مرد می آید، آن مرد با پیشبند می آید.
میگوید: عجقم غذا چی درست کنم؟
ی دفعه ناراحت بودم، مامانم اومد گفت ناراحتى؟
گفتم بله
گفت ناراحت نباش و رفت.
كمر مشاوره هاى دنيا جهت رفع افسردگى شكست.
یه بار یکی تو باشگاه بهم گفت داداش داری اشتباه میزنی، خندیدم.
گفت جدی میگم، بزار زمین تردمیلُ.
چه جوری بلندش کردی الاغ
سبک مداحی ها یه جوری شده که آهنگ خواننده های معروف رو
تقلید میکُنن و میخونن ...
میگم حواست باشه
یهو وسط سینه زنی میبینی داری تکون میدی خودتو نشون میدی.
زنه از شوهرش پرسید: اصلا تو هیچوقت با من عشق بازی نکردی؟؟؟
شوهرش یه نگاه به 6 تا بچش کرد و گفت:
پس این کره خرارو از اینترنت دانلود کردم؟
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻠﯿﺲ ﺟﻠﻮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﯽ ﺑﺎﺷﻦ؟؟؟
ﺳﺮﺷﻮ ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓت ﻮ ﮔﻔﺖ:
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﮋﻥ ﺭﻓﯿﻘﻤﻪ، ﺯﯾﺮ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ.
یه ﮐﻤﻢ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻩ
روایت داریم در بهشت حوریان با مومنان چنان رفتار میکنند ...
که انگار نه انگار اونجا خانواده نشسته
زنه در حال وصیت به شوهر لحظه مرگ:
وقتی مُردم، دوست دارم تو غُسلم بدی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شوهرش: تو توکل بر خدا کن و بمیر
من موهاتو هم سشوار میزنم.
- تنها دعوتی که تو زندگی از من شد
مجری اخبار بود که منو به دیدن ادامه خبر دعوت کرد
- به یارو میگن: میتونى نقش یوسف رو بازى کنى؟
میگه والله همه چیو بلدم فقط میترسم نتونم روى زولیخارو زمین بندازم
- مورد داشتیم دختره به پسره گفته
ﺗﻮ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯽﮐﺸﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﯼ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ؟؟؟
پسره: یعنی برگردم!؟
ﺩﺧﺘﺮه: ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ!
- یارو از حج مياد
ميگن چطور بود؟
ميگه: خيلى سنگ توسرم خورد ولى بالاخره بوسيدمش.
_ مورد داشتیم پسره با آرایش رفته بیرون
خواهرش غیرتی شده با کمربند، زدتش
_ یارو انگل داشته میره دکتر...
دکتره بهش میگه یه خربزه ی شیرین بخر سرشو ببر بشین روش...
رئیس کرمها میاد مزه میکنه میبینه شیرینه به بقیه هم میگه
و اینجوری همه ی کرمها از بدنت خارج میشن...
یارو همین کارو میکنه و رئیس کرمها میاد مزه میکنه میگه:
بچه ها خیلی شیرینه بیارینش تو
روحش شاد و یادش گرامی باد
یادش بخیر لامصب جواب نصف سوال های جغرافی این بود:
آب کافی، خاک حاصل خیز و آب و هوای مناسب.
تاریخ میشد:
بی کفایتی پادشاهان، خیانت دربار و انگلیس!
اجتماعی:
ایجاد هرج ومرج
دینی رو که نگو!
دینی کلا جوابش میشد ایمان تقوا عمل صالح
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺳﻦ 90 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﺯﻥ 20 ﺳﺎﻟﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺍﻻﻧﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ...
ﺩﮐﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺑﯿﺸﯿﯿﯿﯿﯿﻦ. ﺍﺫﯾﺘﻣﻮﻥ ﻧﮑﻦ.
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻨﻢ ﺟﻮﺍﺏ آﺯﻣﺎﯾﺶ
ﺩﮐﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﺕ ﯾﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ.
ﻣﺎ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺟﻨﮕﻞ ﺷﮑﺎﺭ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ
ﯾﺪﻓﻪ ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﭘﺮﯾﺪ، ﻣﻨﻢ ﻫﻮﻝ ﺷﺪﻡ ﺑﺠﺎﯼ ﺗﻔﻨﮓ ﭼﺘﺮﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺳﻤﺘﺸﻮ
ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩﻡ. ﺷﯿﺮﻩ ﻫﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﯿﺨــــــــــــــــﯿﯿﯿﯿﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻝ
ﺑﺎ ﭼﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺷﯿﺮ ﺑﮑﺸﯽ ﺣﺘﻤﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺩﻩ ...
ﺩﮐﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ آفرین!!!
ﺧﺐ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟؟؟
برادر زادم هفت سالشه
داشته تکلیفشو انجام میداده. قسمت جمله سازی نوشته:
بابا باد داد
داداشم طفلک جرات نمیکنه سمت مدرسه بره
صندوق عقب ماشین ها در کشورهای مختلف:
آمریکا: کمک های اولیه زنجیرچرخ.
آلمان: چراغ خطر ﻭ کپسول ضد آتش.
انگلیس: جعبه ی ابزار.
ایران: قلیون، زغال، بادبزن، منقل، کپسول CNG، شلوار کردی، یه چماق هم برا دعوا.
وصیت کردم هرکی تو مراسم ختمم گفت: خدا بیامرزتش، راحت شد.
با لبه ی سینی حلوا یکی بکوبونن دهنش.
اونم راحت بشه، بیاد پیش من
پدر بزرگم نصف شب قلبش گرفت. بردیمش بیمارستان
پرستار: ایست قلبی کرده؟
من: نه... خوابیده. یواشکی آوردیمش بیمارستان ختنه ش کنیم.
ــ یه نفر تو اتوبوس واستاده بوده، يهو ميبينه بند كفشش بازه. به كنار دستيش ميگه:
آقا قربون دستت، يه دقيقه اين ميله رو نگردار من بند كفشم رو ببندم.
ــ یه نفر تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبل از مسابقه بهش ميگن:
ببين جواب ژاندارمريه ولي همون اول نگي كه ضايع بشه
يه چند تا سوال اولش بكن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع ميشه
یارو ميپرسه: جانداره؟مجريه ميگه: نه.
یارو ميگه: مِريه؟ ميگه: نه. یارو ميگه: جاندارمريه؟
ــ يه نفر سوار آسانسور ميشه ميبينه نوشته ظرفيت ۶ نفر
با خودش ميگه عجب بدبختيه حالا ۵ نفر ديگه از کجا بيارم.
ــ بازیکن برزیل که پایش به شدت آسیب دید رونال ... نام دارد:
الف) يك ب) دو ج) سه د) چهار
ــ سر دسته طالبان اسامه بن ... نام دارد:
الف) لادن ب) ساناز ج) نازي د) مهوش
ــ به یه دونه شلوار لی می گن: لیوان
به دو تا شلوار لی می گن: لی لی
به 3 تا شلوار لی می گن: تریلی
به 4 تا می گن: چارلی
به 5 تا می گن: لی لی تو تریلی
به 6 تا می گن: لی لی با چارلی
به 7 تا شلوار لی میگن: خیلی!!!
ــ اولی: از مسافرت چی آوردی؟
دومی: تشریف!!!
ــ خانمی به اورژانس تلفن زد و با اضطراب گفت: آقای دکتر زود بیاین
بچه ام خودکار منو قورت داده!
باشه الان می يايم.
تا رسیدن شما من چه کار کنم؟
خب با مداد بنویسید!
ــ روزی پسری به مغازه الکتریکی می رود و می گوید: ببخشید آقا، شرمندم
واقعا عذر میخوام، لامپ دارین؟!
فروشنده: آره پسرجان داریم ولی چرا اینقدر معذرت خواهی می کنی؟
پسر: آخه لامپ رو برای توالت می خوام!!
ــ معلم به شاگرد می گه: 5 تا حیوان درنده نام ببر. شاگرد میگه: 2 تا ببر 3 تا شیر
ــ به یکی میگن: سلام. میگه: هان! میگن: نگوهان، بگوعلیك سلام.
میگه: آهان
ــ یکی مهم میشه زیرش خط میكشن، تو امتحان میاد
ــ یکی بی هوا میاد تو اتاق، خفه میشه
ــ بچه: مامان ناهار چي داريم؟
مادر باعصابنيت: زهر مار
بچه: آخ جون از شر تخم مرغ راحت شدم
یکی رو برق ميگيره ميميره، فاميلاش سر قبرش با فاز متر فاتحه میخونن
ــ کلمه مادر و زن، هر دو کلمه مقدسی هستند
ولی پناه برخدا اگراین دو کلمه یکجا تلفظ شوند
ــ دو نفر داشتن برا هم چاخان می کردن
اولی می گه: یه کوه نزدیک ماست هر وقت میگم جاسم
اونم می گه: جاسم جاسم
دومی میگه: این که چیزی نیست کوهی که نزدیک ماست
هر وقت من میگم: جاسم
میگه: کدوم جاسم؟
ــ سرسفره عقد عروس بله نمی گفته، داماد یکم فکر میکنه
با صدای بلند میگه: عمو زنجیر باف
ــ یکی دنبال یه دزده ميكنه ازش جلو میزنه
ــ فارسي را پاس بداريم:
چنگال: قاشق تابستوني - يكي بود يكي نبود
كفش: نفربر
كشتي: تش خيس
آينه: من درش پيدا
شيشه: اونورش پيدا
حمام: پاكستان
دگمه: بستني
دمپايي: منبر
سيم خاردار: ديوار تابستوني
بچه گربه: نيمكت
پاي گربه: پاكت
قايق: كفتر
ماشين: مراكش
پاك كن: مالش بر دانش
مگس: پرويز
بادمجان: خيارعزادار
گوجه: چراغ خطر ديزي
دماغ: نفس كش
گوش كوب: لهستان
ــ یکی داشته با بچش گرگم به هوا بازي ميكرده يهو جو ميگيردش بچش رو ميخوره
ــ يه نفر ميره بانك وام بگيره ضامن نداشته منفجر ميشه
ــ به يه نفر ميگن با ريلكس جمله بساز.
ميگه: رفتيم باغ وحش با گوريل عكس انداختيم
ــ يکي يه تيکه يخ گرفته دستش تو آفتاب داشت متفکرانه نگاش ميکرد
بهش ميگن چيکار ميکني؟
ميگه: من هنوز نفهميدم اين يخه کجاش سوراخه که ازش آب ميچکه
ــ به یه نفر ميگن شغل شما چيه؟
ميگه: يه مامور اطلاعات هيچوقت شغلش رو لو نميده
ــ يه روز يه نفر يه کاغذ پيدا ميکنه که روش يه شماره تلفن نوشته بود.
زنگ ميزنه به همون شماره و ميگه: آقا من شمارتون رو پيدا کردم
آدرس بديد بيارم خدمتتون!
ــ یه نفر 10 تومن ميندازه تو صندوق صدقات، هنوز دوقدم رد نشده بود
يه ماشين ميزنه بهش، درب و داغونش ميكنه.
همون وقت يه باباي ديگهاي داشته يه پولي مينداخته تو همون صندوق
یارو با حال زار پاميشه ميگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه.
ــ یه نفر ميره كله پاچه فروشي، يارو بهش ميگه: قربون چشم بذارم؟
طرف ميگه: نه آقااااااااا! حداقل صبر كن من برم قايم شم.
ــ یه نفر 19 تا بچه داشته بهش ميگن: چرا يه بچه ديگه نمياري، رُند شه؟!
ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر
ــ یه نفر ميره راهپيمایی، ميبينه شلوغه برميگرده!
ــ یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه.
به نام ... ؟ یارو میگه: آخ آخ ببخشید، به نام خدا. یه پیتزا می خواستم.
ــ از یارو میپرسن بنظرتو سخت ترین کار چیه؟ میگه: نمک تو نمکدون ریختن
آخه سوراخ هاش خیلی ریزه.
ــ یارو دکتر میشه، به مریضش قرص میده میگه:
یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن.
ــ یارومیره درخونه دوستش وهرچی درمیزنه کسی درو باز نمیکنه
با خودش میگه فکر کنم درشون خرابه، بهتره زنگ بزنم.
ــ یارو میره جبهه فرداش بر میگرده میگن چرا برگشتی؟
میگه: پدرسوخته ها به قصد کشت تفنگ بازی میکردن.
ــ یارو برای بار چهارم میره پیش گیشه و بلیط میخره.
بلیط فروش بهش میگه چی شده چرا شما ۴ دفعه بلیط خریدین؟ یارو میگه:
آخه هر دفعه که میخوام برم تو سینما اون یارو بلیط مو میگیره پاره میکنه.
ــ به یارو میگن: حالت چطوره؟ میگه: بد نیست تازه موکتش کردم.
ــ یکی ميره خواستگاري، دختره سبيل داشته، بهش ميگه: چرا سبيل داري؟
دختره ميزنه زيرگريه، طرف می خواسته دلداريش بده
ميگه: مرد كه گريه نميكنه!!
ــ پليس به یکی میگه: آقا اينجا ماهيگيري ممنوعه!
طرف میگه: ولي اينجا تابلو نزدين!!!
پليس: نزديم كه نزديم، زود باش از بالاي اون آكواريوم بيا پايين!!!!
ــ معلم: براي قطع جريان برق بايد چيكار كنيم؟
شاگرد: بايد قبض برق رو پرداخت نكنيم.
ــ يه نفر ميره كارواش بهش ميگن پس ماشينت كو؟ ميگه راه نزديك بود پياده اومدم.
ــ به یارو میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره، میگن والله مرده
یارو میگه تا حالا اصلا سابقه نداشته!
ــ یارو میخواسته هواپیما دزدی کنه. میره به خلبانه میگه برو لندن خلبانه میگه نمیرم.
یارو میگه خب برو دبی، خلبانه میگه نمیرم. یارو میگه پس برو شمال،
خلبانه میگه نمیرم. یارو میگه بابا حداقل بذار یه بوق بزنیم.
ــ به یارو میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن.
ــ یکی به رفیقش می گه: شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی، زن ذلیل!
می گه خب مگه چیه. اونم تو رخت شستن به من کمک می کنه.
ــ یارو رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود؟ گفت: خوب بود ولی مربیه
خیلی مذهبی بود، هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل.
ــ به یارو میگن اگر حالت تهوع بهت دست بده چیکار میکنی؟ میگه: من بهش دست نمیدم.
ــ یکی میگه: من حافظ کل قرآنم، یارو میگه: ازین قرآن کوچیکا یا بزرگا.
ــ از یارو می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر احتیاجه می گه: 3 نفر.
می گن چرا 3 نفر؟ میگه: یه نفرمیره بالا نردبون لامپ رو میگیره دو نفر هم
از پایین، نردبون رو میچرخونن.
ــ غضنفر میره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر.
پس یک بسته سیگار کوبیده بدین.
ــ یارو بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما نفهم، ما بی شعور ...
اینجا اصلا آب ردمیشه که پل زدن؟
ــ فالگیر: فردا شوهرت میمیره
زن: اینو که خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه؟
ــ وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیگزاگ تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده
ــ به یارو میگن از قفل فرمونت راضی هستی؟
میگه: آره فقط سر پیچ ها يكم اذيت ميكنه
ــ یارو میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه، هرچی میزده کبریت مادرمرده
روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خب شاید کبریتش خرابه!
یارو میگه: نه بابا همین پنج دقیقه پیش روشن شد
ــ یارو ریش پروفسوری داشته، میره پیش رفیقاش و بهشون
میگه: هر سوالی دارین امروز بپرسین فردا میخوام ریش هامو بزنم
ــ از یارو می پرسن: اگه گفتی کی به همه محرمه؟ یک خورده فکر میکنه
میگه: سوپر مارکت سر کوچه! میگن: چرا؟ میگه: چون به همه شیر میده
ــ از یارو میپرسن: برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟
میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم
ــ دوست يارو بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه
یارو میگه: پس اینقدر پلک نزن، صدات قطع و وصل میشه
ــ یارو میره خواستگاری ازش می پرسن چه کاره ای؟
روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدکی گوسفند دارم
ــ یارو میره قهوه خونه تا میتونه چایی میخوره ۵ تا ۱۰ تا ۱۵ تا. قهوه خونه چیه
شاکی میشه میگه: بابا خسته نشدی این همه چایی خوردی؟ یارو میگه:
راست میگی والا، قربونت یه چایی بیار بخوریم خستگیمون در بره
يه روز گاوه پاش ميشكنه نميتونه بلند بشه. كشاورز، دامپزشك مياره دامپزشك ميگه
اگه تا 3 روز ديگه گاوت نتونه رو پاش واسته بايد بكشيش
گوسفنده اينو ميشنوه و ميره پيش گاوه ميگه بلند شو بلند شو گاوه هيچ حركتي نميكنه
روز دوم باز دوباره گوسفنده بدو بدو ميره پيش گاوه. ميگه بلند شو رو پات واستا.
باز گاوه هرچي سعي ميكنه موفق نميشه
روز سوم دوباره گوسفنده ميره ميگه سعي كن پاشي رو پاهات
وگرنه ....
گاوه ميترسه با هزار زور و زحمت بلند ميشه. صبح روز بعد كشاورز ميره
ميبينه گاوش رو پاش واستاده
خوشحال و خندون همه رو خبردار ميكنه و يه جشن ميگيره
و به همين مناسبت گوسفنده رو قربوني ميكنه
نتيجه اخلاقي: خودتو نخود هر آشي نكن
ــ همه شبا تو تخت خوابشون دنبال گوشيشون ميگردن كه با عشقشون
اس ام اس بازي كنن اونوقت ما دنبال طول و عرض "پتو"مون ميگرديم
ــ يكي از خصوصيات خوبم اينه كه كسي منو دوست داشته باشه هيچوقت پير نميشه
يا دق مرگش ميكنم يا خودش جوون مرگ ميشه
ــ طوطيمو دزد برد سريع رفتم كلانتري گفتم اگه پيداش كردين فحشايي
كه به مقامات ميده نظر شخصي خودشه
ــ ديدين تو اين فيلما پسره نصفه شب ميره لب دريا بعد يه دختره ميره كنارش؟
اينا همش چرته، من يه بار رفتم چند تا سگ دنبالم كردن
ــ بعضيا هستن خودشون كل منظومه شمسي رو رصد كردن
.
.
اونوقت دنبال دختر آفتاب مهتاب نديده ميگردن ( خندم ميگيره )
ــ روايت داريم تو اون دنيا موضوع انشا ميدن:
زندگي خود را چگونه گذرانديد؟
ايرانيان مينويسند:
پشت كامپيوتر منتظر نشسته بوديم دانلود شه
ــ ميدونستيد مريخيا وقتي پاشون پيچ ميخوره، زمين نميخورن!
.
.
.
.
.
.
مريخ ميخورن
ــ عميقا شرمنده دزدي خواهم بود كه روزي كيف مرا بزند!
ــ فرهنگ لغت مامان يكي از بچه ها ( خودمو نميگم ها )
اين آشغال كه ميذاري تو گوشت: هدست
اين آشغال كه شب و روز دستته: موبايلم
اين آشغال كه همش سرت توشه: لپ تاپم
اين آشغالي كه ميخوري: هله هوله
اين آشغال دوني: اتاقم
اين آشغال: خودم
ــ طرف به انگليسيه ميگه اسمت چيه؟ ميگه: وات هستم، جيمزوات
انگليسيه ميپرسه اسم تو چيه؟ طرف ميگه: باس هستم، عَب باس
ــ از صبح اينترنتم قطع بود، رفتم با خانواده ام آشنا شدم. آدماي خوبي بودن
ــ پسره به باباش ميگه: پنج هزار تومن بده
باباش ميگه چي؟ چهار هزار تومن!
سه هزار تومن ميخواي واسه چي؟
بچه هاي مردم روزي دو هزار تومن ميگيرن
با همون هزار تومن كنار ميان
اونوقت تو از من پونصد تومن ميخواي
باباي من سيصد تومن بهم نميداد كه
من بخوام دويست تومن بهت بدم
بيا حالا اين صد تومن روبگير
پسره گرفت نيگا كرد، ديد
پنجاه تومنيه
چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه
می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و
فریاد زدند که: ای ناقص، بدبخت، بی عرضه، بی مسئولیت پاشو برو زن بگیر.
رفتم خواستگاری، دختره پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام.
گفت: بی سواد، بی کلاس، ناقص العقل، بی شعور پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختره پرسید:
خدمت رفته ای؟ گفتم: نه هنوز. گفت: مرد نشدي نامرد، بزدل، ترسو، سوسول،
بچه ننه پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی رو انجام دادم برگشتم،
رفتم خواستگاری. مادر دختره پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کارگیر نیاوردم.
گفت: بی کار، بی عار، انگل اجتماع، تن لش، علاف، پاشو برو سر کار.
رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خوایم. رفتم سابقه کار جورکنم. گفتند: باید
کار کرده باشی تا سابقه کار بدیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی
تا کار بدیم. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم: رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار
جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواد. رفتم جایی که
نخواستند. گفتند باید متاهل باشی! برگشتم رفتم خواستگاری گفتم: رفتم جایی که سابقه کار
نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی.
رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم .گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!
ــ الان يه مگس رو مانيتورم نشسته بود، ميخواستم با موس بگيرم بندازمش تو ريسايكل بين ( عاشقي بد درديه )
ــ دقت كردين تعداد خواننده هاي ايراني، از شنونده ها داره بيشتر ميشه!
ــ رفتم دكتر ميگه مريضي؟ ميگم پ ن پ اومدم ببينم مرض جديد چي داري!
ــ بهش ميگم ديگه ميخوام ازت جدا شم. ميگه اين حرف آخرته؟ پ ن پ
اين خلاصه اي بود از اخبار ايران و جهان، لطفا به ادامه اخبار توجه فرماييد.
ــ روي نيمكت توي پارك، روزنامه دستمه اومده ميگه: روزنامه ميخوني؟
پ ن پ سبزي خريدم نميدونم لاي كدوم صفحه گذاشتم!
ــ جشن گرفته بودیم دختر خواهرم ۴ سالشه گفت، دایی میخوام به مناسبت
تولدت برات شعر بخونم این شعر تقدیم به تو قیافه من در اون لحظه:
گفتم بخون دایی
گفت: سلام سلام عزیزم
گوساله تمیزم
دمت سفید و آبی
پشکل نریز رو قالی
من:
خواهر زاده ام:
خونواده:
ــ پسردايي هام داشتن باهم دعوا ميكردن، داييم كه باباشون باشه اومده ميگه
بچه ها بخاطر من كوتاه بياين. داداش كوچيكه برگشته به بزرگه ميگه پدرسگ
اين دفعه رو به احترام بابا هيچي بت نميگم وگرنه پدرتو درمياوردم
( فك و فاميله داريم )
ــ به بعضیا باید گفت: کم پیدایی الحمدالله
ــ فرق بین مردای قدیم و جدید:
قدیما:
گستاخی مکن زن، طعام را بياور
اما اكنون:
عسلم امشب ظرفا نوبت منه يا تو؟
ــ يارو با عصبانيت ميره خونه به زنش ميگه تموم پرده هاي خونه رو بكن
زنش همه پرده ها رو ميكنه
يارو ميگه حالا بشين دوكلام بي پرده با هم حرف بزنيم!
ــ يارو ميزنه تو گوش داداشش
داداشش ميگه: جدي زدي
ميگه: آره
داداشش ميگه: شانس آوردي، چون اصلا حال و حوصله شوخي نداشتم.
ــ آيا ميدانستيد تعداد زوج و فرد بودن آدم هاي كره زمين به من بستگي داره!
ــ دختره متولد ۸۲ نوشته:
از تنها بودنم راضي نيستم اما خوشحالم كه با خيلي ها نيستم
اونوقت ما تا ۱۰ سالگي واسه هليكوپتر باي باي ميكرديم كه چراغ بزنه برامون!
ــ حساب كنيد قيافه دختراي دوران حافظ و سعدي چه جوري بوده كه
خال كنج لب يار، آپشن محسوب ميشده!
ــ به يكي ميگن برو خبر مرگ پدر همسايه رو بده
طرف ميره در ميزنه ميگه بابات خونه ست؟
پسرش ميگه نه بابام شب مياد
طرفم ميگه حالا بشين تا بياد!
ــ بابام: ميخوام اين ترم معدلت بشه ۱۸
من: باشه من اين ترم معدلم ميشه ۲۰
بابام: شوخي ميكني!؟
من: خودت سر شوخي رو باز كردي!
ــ امروز صبح كه از خواب بيدار شدم اولين سئوالي كه برام پيش اومد اين بود كه:
من كجام! يكم كه دقت كردم فهميدم مامانم اتاقمو تميز كرده!
ــ دﺧﺘﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﭘﺴﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ چهار ﻭ سی ﻭ هشت ﺩﻗﯿقه
ــ رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا میگه: اومدی عیادت؟
میگم: پ ن پ اومدم ۲ تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم
ــ دوستم میگه چرا اينقدر غذات کم شده؟
میگم: تو رژیمم…
میگه رژیم لاغری؟!
میگم پ ن پ رژیم صهیونیستی
ــ بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه محمد خودتی؟
میگم: پ ن پ به سیستم تلفن بانک تجارت خوش آمدید
برای پرداخت قبوض شماره ۱
برای اطلاع از موجودی حساب شماره ۲ و…
گفت زهرمار و قطع کرد!
دیدم ظهرعصبانی اومد توی اتاق، منم پای پ ن پ بودم!
گفت اگه یه بار دیگه بگی پ ن پ، دیگه تو این خونه نمیخوابی!
گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا؟
گفت پ ن پ خونه روعوض میکنم بزغاله!
ــ ضایع یعنی اینکه فامیلیت قاسمی باشه
باباتم اسمتو گذاشته باشه “میرزا”!
ــ ﻳﻪ ﻣﺴﻴﺞ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎتی ﺍﻭﻣده
"ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ"
آﺧﻪ ﻋﺰﻳﺰﻣﻦ، ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ، ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﺧﻂ ۰۹۱۲۱ ﺍین ﻣﺴﻴﺠﻮ ﺑﺪﻩ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ۵ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﻴﻪ ﻣﻦ
ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺭﻭﻳﺎﻫﺎﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﺍﻳﺪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ!
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ بترس!
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺑﺎﻧﺘﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺳﺖ
نمیتوانید تند تند نفس بکشید!
ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺭﮐﺲ، ﺑﮕﯿﺮﺵ
علی: خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
دانیال: خوبن، اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.
علی: آره منم همین طور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم
می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو
می بوسم.
وای که چه موهای لختی داره پارمیدا، آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش.
با اینکه فقط عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم.
وای که این پارمیدا چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم
از توی بغلم تکون ...
دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!
دختری را دیدم که در 18 سالگی از بی پولی تن فروشی میکرد ...
و خیلی هـا در صـــف بـودن
قـــضـــیـــه را جــویـــا شدم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بهم گفتن تن ماهیه جنوبه!
خیلی هم خوشمزست ...
ــ دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟
میگم پ ن پ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!
ــ آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد.
می پرسه زنگ لوله هاست؟
پ ن پ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته
ــ در پارکینگ رو باز کردم برم تو، یارو اومده جلو در پارک کرده میگه
میخوای بری تو؟
پ ن پ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه
ــ رفتم فست فود گارسون دختره اومده میگه غذا میل دارین؟!
میگم پ ن پ بشین ۲ دقیقه اومدم خودتو ببینم همش تو آشپزخونه ای!
ــ رفتم حموم داد زدم میگم این آب چرا ســـــــــرده؟! بابام میگه
داری دوش میگیری؟
میگم پ ن پ دارم تمرینهای دوره غواصی رو تو تشت دوره میکنم
ــ پسره به دوستش میگه: GF همون دوست دختره؟
دوستش میگه پ ن پ مخفف گوجه فرنگیه
ــ با دوستم رازبقا میدیدیم بهم میگه: شیرای نر همشون صورتاشون مو داره؟
گفتم: پ ن پ فقط اونايی که عضو پایگاه مقاومت بسیج جنگلن اینطورین
روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید مامان نژاد انسان ها از کجا اومد ؟
مادر جواب داد خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری
نژاد انسان ها به وجود اومد دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد
دختر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت: مامان تو گفتی خدا
انسان ها رو آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته میمون ها هستند من که
نمی فهمم! مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است
من بهت در مورد نژاد و نسل خودم گفتم و بابات در مورد نسل خودش !!!